بله امسال ماه مضان با همیشه فرق داره!
خوابگاه و دانشجویى و امتحان تا عید فطر!اینم خودش امتحانیه!
فرصت عالى ایه!باید یه کم این جو خوابگاه رو دستکارى کنم!
و چه بهانه اى بهتر از این..،؟!
خدایا مددى..
تموم شد
تمرین اولین اهنگ سنتورم رو میگم
بعد از چند سال بالاخره شد که بشه
شروع کردم
گرچه سخته
کلاسش دوره
خوابگاه هم تمرین خیلى سخته
اما آرامش میده بهم
تمرکز هم
و حافظه رو هم میگویند که زیاد میکنه
در کل راضى ام
انشالله خدا راضى باشه!
پى نوشت:خدا مقادیرى تمرکز حواس و عدم توجه به چرند و پرند اطرافیان و تعادل هورمونى نیازمندیم!!!
من هنوز اونایى که باعث شدند حق ما کنکور پارسال خورده بشه رو نبخشیدم!و اونایى که ایناهمه پشت سرم حرف میزنند!و معلم هام رو که حرفاى بقیه رو باور کردند و حرف من رو نه!خیلى دلخورم ازشون!
داور بازى ما و ارژانتین رو هم اضافه کنید
90دقیقه پر استرس
بعد از حال گیرى اساسى عید نیمه شعبان!که انگار قضا و قدر دست به دست هم دادند که من نتونم برم جمکران(به عبارت ساده نطلبیدند و اینه که باعث میشه فکر کنم چیکار کردم که لایق نبودم:((،امروز که فهمیدم کلاس تفسیرى که منتظرش بودم شروع میشه حالم جا اومد!
فقط به دعاى سبز شما نیازمندم بس که مشغله هام زیاده!!
پى نوشت:دیروز داشتم تو راهرو میرفتم دیدم یکى داره صدام میکنه خانم...؟ایستادم دیدم یکى از پسراى هم کلاسیمونه که خیلى هم مودبه!در واقع یکى از اخرین همکلاسى هام که هنوز بى فرهنگى خودشون رو ثابت نکرده بود!
بعد گفت من یک معذرت خواهى به شما بدهکارم!گفتم چرا؟!گفت سر کلاس زبان در جواب شما حرفى زدم که درست نبود!من متوجه نشده بودم ولى نپرسیدم.گفت من نمیدونم چى گفتید اما ممنون که عذر خواهى کردید!
بعدا دوستام گفتند که اداى حرف زدن منو در اورده وقتى داشتم از استادى دفاع میکردم که حقش نبود بچه ها سر کلاس همکارش و با همکارى ایشون پشت سرش حرف بزنند!
واقعا ادامو در اورده!!!!؟؟؟؟
جلوى اون همه ادم و گویا کل کلاس هم بهم خندیدند!
پى نوشت ٢:خیلى گرسنمه و هیچى براى خوردن ندارم:(دلم یه ذره ماست و خیار و تاس خشک میخواد یه ابدوخیار بخورم!با یه کم میوه!
خوابگاه رو دوست ندارم!اونم وقتى سوپر و میوه فروشى خوب نداره!!