دیروز سفت بغلش کردم و گفتم خیلى دوستت دارم
گفتم هیچ وقت فکر نمیکردم یک روزى تو کوچه هاى فرشته قدم بزنیم و من اهنگ بخونم و تو رو سفت بغل کنم و هزار بار خدا رو شکر کنم که دوستاى خوبى بهم داده!
که تا ازادى تو بى ار تى هزار بار بگى از خودت راضى اى و از من و از درسى که خوندیم
از گفتگوى به ظاهر جدى راجع به ارمان هاى ازدواجمون!:))
ث.ع که همیشه یک پسر رمانتیک و ساپورتیو میخواد!
من که از خود ف.ا بیشتر میدونم که اصلا نمیتونه کسى رو دوست داشته باشه....خودخواه تر از این حرف هاست:))ولى نهایتا باز هم به شدت دوست داشتنى!
و من....که گفتم دلم یک پسر مذهبى از یک خانواده غیر مذهبى میخواهد که طبع شاعرانه هم داشته باشد و ساپورتیو هم باشد و ف.ا که میگفت دختر جان پیدا نمیشود!من و تو انقدر زیادى مستقل هستیم که هیچ پسرى جرات نکند از حریم مان کمى هم این طرف تر بیاید!
حدااقل نه بعد از اینکه اونجورى اقاى نماینده رو اونحورى جلوى همه شستى گذاشتى کنار!حقش بود خب!
کل فیلم که دستاتو سفت نگه داشته بودم و میگفتم استرس مردن یک نوزاد تو خونه خیلى بیشتر از امتحان اسکلتى ما بود! و تو میخندیدى به تحلیل هاى فرویدى من!
دوستتون دارم بچه ها!
سلام خانم دکتر.
خوبین؟
میبینم تو این چند ماه یه کم دنیا عوض شده ولی درباره این پست
وقتی وقتش بشه تمام این غرور مثل برف در کف دست آب میشه. انقدر قشنگ که باورت نشه.
یاحق
سلااام
خوبین شما!؟؟؟
دنیا عوض شده منم عوض شدم
تازه دوباره دارم به خودم میام...یه چند روزیه
داشتن دوست های خوب تو یک شهر غریب یه نعمت بزرگه !
بله واقعا
سلام
روزگارت با دوستانت، بر وفق مراد... :)
خوشحالم که علی الحساب حالت بهتره.
ملتمس دعا