من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

دستم به قلم نمیرود گویا!

فکر کنم باید زودتر وبلاگ میزدم!انقدر حرف تو دلم هست که نمیدونم چى رو بنویسم!میترسم نتیجه بگیرم که ننویسمشون!٠

نظرات 1 + ارسال نظر
طاهره یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت 18:11

وبلاگ نویسی ادمو سبک میکنه خیلی خیلی

سلام،خوش اومدید.بله کاملا درسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد