من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

نسخه پیچ!

یکى باید باشد

که نسخه اى براى ما بپیچد!ببینم چه بر سر این دل اومده که انقدر کدر شده!

من روز هاى صافى رو یادم هست!

اى خدا جان

نمیشه یک نسخه مختص من بنویسى ببینم دونه دونه کدوم کارام غلطه که دارم از تو دور میشم!

چرا از وقتى اومدم دانشگاه همه چى خیلى عوض شده!

نظرات 3 + ارسال نظر
جوهر سه‌شنبه 6 آبان 1393 ساعت 22:13 http://myprinter.blogsky.com

سلام
دانشگاه خیلی آدم را عوض می کند. خیلی زیاااااااااااااااااااااااااااااااد...
اما هر عوض شدنی هم بد نیست.
نسخه اش، کنارت است... روزی یک صفحه بخوان. حل می شود همه چیز...

من بد شده ام اما انگار

سلام....
خوبین خانم دکتر؟
کم پیدا؟

سلام علیک
هستم:)

سعید جمعه 2 آبان 1393 ساعت 09:27 http://abidel73.blogsky.com/

سلام وب قشنگی داری پیش منم بیا خوشحال میشم
راستی نظرت درباره تبادل لینک چیه بیا تو وبم بهم بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد