من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

منِ ترسو همیشگى

دلم چادر میخواد

اما من خیلى ضعیف ام

خیلى بى اراده ام

دنیا هنوز خیلى واسه مهمه!!

دلم میخواد بدون ترس از اینکه اگه چادر بذارم ممکنه یک روز بردارمش

ممکنه خانواده ام نپذیرند

ممکنه حمایت خیلى از اطرافیانمو از دست بدم

چهارشنبه برم و چند تا روسرى بزرگ بخرم و چادرم رو از خوابگاه بیارم و چادر سر کنم برم دانشگاه

چادر سر کنم برم خونه!!

واى چقدر دوست دارم




+جوهر جان از دست من ناراحت نباش!ببخشید...اشتباه کردم

نظرات 5 + ارسال نظر

میشه بهم کمی اطلاعات بدی ازسنتور لطفا

میشه لطفا بیخیال سنتور شوید؟

گندم دوشنبه 5 آبان 1393 ساعت 06:41 http://kashmar1392.blogfa.com

من گاهی اوقات از دست چادرم خسته میشم
ولی اگه نباشه احساس می کنم بی حفاظم و یک جورایی انگار لختم
ما دانشجویی داشتیم که ترم یک چادر نداشت و ترم 2 چادر گذاشت و اتفاقا برای همه قابل تحسین بود می گفت یک خواب دیدم
و برعکسش البته زیادتر بود

من وقت هایى که جادر سرمه خیلى احساس آرامش دارم

نور یکشنبه 4 آبان 1393 ساعت 19:41

وای گندمی جان خیلی هم عالی ..
حمایت اطرافیانتو از دست میدی اما حمایت بانو ی دو عالم حضرت فاطمه (س) صاحب این یادگار مقدسو به دست میاری ...این خودش یه جهاد فرهنگیه که به همه بگی حجاب کامل یا بر تر داشتنم نمود بارزی از اعتقاداتمه ...عزیزم التماس دعا

هنوز نمیدونم
واقعا تو این بابت خیلى کم اراده ام

گندم سنتورمینوازی ایا؟

بله!!

بخاطرچادر حمایت اطرافیان روازدست بدی
هرتیپی دوست داری بزن ولی شیک سنگین متین ومرتب
مانتوهم خوهب پوشیده باشه ومحجبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد