من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

ببار بارون

خداجونم شکرت 

بابت بارون

شکرت

نظرات 3 + ارسال نظر
نور شنبه 10 آبان 1393 ساعت 19:05

دعاای بارون:صلوات+ آرزوت و دعا برای نور و مخاطباش+صلوات ..
قربان تو دخمل
خدایا شکرت

قربان شما مهربان
التماس دعا

خداروشکر
ولی اینجانباریده فعلا

جوهر شنبه 10 آبان 1393 ساعت 16:07 http://myprinter.blogsky.com

سلام
شکر...
چی شد راستی؟!
هیأت
چادر؟

سلام عزیزم
دو روز رو پیچوندم رفتم خونه:)اینجا خدا رو شکر عزادارى هم راحت تر میتونم برم
تصمیم گرفتم از جاهایى که میتونم شروع کنم چادر گذاشتنو،اللن مثلا به هواى محرم و اینا دارم چادر میدارم بیرون!دیشب هم واسه اولین بار تو جمع فامیل چادر سرم بود:)
اما مامانم خیلى مخالفه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد