من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

نیست در این شهر نگارى که دل ما ببرد

عاشق که باشى و مجبور باشى نگاه کنى که به محبوبت توهین میکنند!

امامت رو مسخره میکنند

اشکتو سرازیر میکنند!

نمیدونى چیکار کنى....

خدا 

یادت باشه،چى ازت خواستم!

نظرات 4 + ارسال نظر
نور یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 23:05

عزیز نور منظورت از واسه ی خودم چی ءء؟

دل خودمان را میگوییم که میشکند

نور یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 20:39

گندمی دین ما دین ملاطفته ..اول از همه خودتو از نظر معنوی و مطالعه آثار ختم قرآن با معنی قوی کن بعد بحث کن ..چون دشمن یا به عبارتی کسانی که از مسیر هدایت خارج شدند ..مغلطه میکنن و تو باید باطل بودن کلامو بشون نشون بدی ..پس الان اصلا بحث نکن فقط پژوهش کن ..مقاله بخون در زمینه های مختلف بحث با هاشون ..

سلام
اره خودم هم دارم همسن کارو میکنم کلاس هم میرم
اما اخه خیلى وقت ها بحث الکى است!خیلى وقت ها فقط مسخره کردنه:((

نور یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 15:59

..سخته .فقط برای هدایتشون دعا باید کرد..ان شالله اجبت میشه ..امروز دعاگوت بودم گندمی جان

واسه ى خودم باید چیکار کنم نور جان؟!
لطف شما مستدام

پزشک فارغ التحصیل یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 12:43

سلام..
خیلی سخته..میدونم....جنگیدن به خاطر مذهب خیلی سخته...
تو این جنگیدن سه راه پیش میاد که یکیش مسیر سعادته....
یا خسته میشه و میبره و میشه یه آدم بی تفاوت...
یا پیروز میشه و میشه سعادتمند..یا از اون ور دیوار میافته و میشه ابن ملجم و ادم ظاهربین..تو این روزها از امام حسین بخواهیم که ما رو هرجوری هستیم بخره..

سلام
دیگه نمیدونم!عصبى شدم دیگه هر کى حرفى میزنه زود عصبى میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد