من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

آسمانم

چقدر دلم تنگ است

تنگ اسمان پر ستاره...

راه شیرى سبز و صورتى آسمون کویر

یاد شب هاى سرد رصد و طلوع جانانه خورشید

یاد مربى دوست داشتنیمون که نمیدونم چرا انقدر زود پرکشید

یاد اینکه نذاشتند ادامه اش بدم

و یاد اینکه من ادامه اش میدم بالاخره

آسمان مال من است...