جاتون خالى مشهد خیلى خوب بود
واسه همتون هم دعا کردم
میدونم کم تر میام یه کم مشغله ام زیاد شده
چند تا مورد هست
یکى اینکه از وقتى اومدم دانشگاه و جو خوابگاه احساس میکنم اعتقادات و مطالعات مذهبى ام کم شده،براى همین میخوام یه تحولى به روند زندگى ام بدم
شروع کنم کتاب هاى شهید مطهرى و یه دوره تفسیر خوب
بعد هم هنوز با خوابگاه کنار نیومدم،دلم میخواد خونه بگیرم که اونم هزارتا مشکل داره!اما اگه بشه فعلا برم ببینم میتونم اتاقم رو عوض کنم یا نه!!اگه با یه چندتا بچه مذهبى و البته مرتب و با سلیقه بتونم یه اتاق پیدا کنم خیلى خوب میشه!
خدا خودش کمک کنه
لطفا منو از دعاى خیرتون بى نصیب نذارید
پى نوشت:چقدر دلم میخواد چادرى شم...
سلام
نه اتفاقا
اگر برسی و همه خاطرات را بخوانی، به خانواده های غیر مذعبی هم می رسی...
آدم یک دلیل می خواهد که مجابش کند... شاید یکی از این 200 نفر، دلیلش با تو یکی باشد...
می بوسمت
منم تابستون باید برم کلی درین موردا تحقیق کنم
این چند وقت پر شدم از شک!
یه ماه دیگه هم که کنکور دارم
برام دعا کن گندم :)
انشالله بهترین ها در انتظارت باشند خانوم!
سلام
الان نظرمو خوندم، دیدم یادم رفته آدرس وبلاگه رو بذارم...
http://khaterechador.blogfa.com/
من و چادرم، خاطره ها...
البته از حال وهوای پست بعدت حدس می زنم همین وبلاگ رو خوندی؟! درسته؟!
بله؛)
گرچه اون ها اکثرا از خانواده هاى مذهبى بودند
سلام...
عید شما هم مبارک...
چه خبر؟
مطمئنم که تو مشهد من رو دعا نکردی؟!
درسها چطورن؟
چشم رو هم گذاشتی و یه ترم داره تموم میشه؟
البته یه راه دور و دراز.....
ان شالله که خودش کمکتون میکنه....
سلام
همه اهالى مجازى رو دعا کردم!اتفاقا حواسم به شما هم بود!
درس ها هم بدک نیستند!!
من که تا شش مرداد خدمت دانشگاهم!:((
ولى واقعا زود گذشت
انشالله
سلااااااااااااااااااااااااااام
بازم زیارت قبول.بهت پیشنهاد می کنم اگر بتونی تو خوابگاه اتاق خوب پیدا کنی، قطعا بهتر از خونه مجردی با کلی مشکلاته.
نمی دونم این وبلاگ رو بهت معرفی کرده بودم یا نه، خاطرات آدم هایی است که تصمیم گرفتن چادری شوند، یا خاطرات آدم ها با چادر...
تا حالا 275 تا خاطره از 257 نفر... شاید یکی از این آدم ها حال و هواش با تو یکی بود...
مواظب خودت باش
ملتمس دعا
و باز هم ممنون:)