من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

یک روز بد

کل جزوه هاى امتحان اى تى عملى مو جا گذاشتم دانشگاه و رفتم خونه!
نتونستم بلیط برگشت پیدا کنم که برگردم و بخونم!
صبح اومدم سر کلاس زبان یک ساعت و نیم،استراحت بین کلاس رفتم که با استاد اى تى صحبت کنم اگه میشه با گروه بعدى بدم امتحانو !که خیلى زشت باهام برخورد کرد و گفت نه!
بعد که برگشتم برم سر کلاس استاد حاضر غایب کرده و رفته!!!:((((
ساعت ٥دقیقه به ١٠رفتیم پشت در سالن امتحان،از مسوول اون قسمت پرسیدم امتحان کىه؟گفت صداتون میکنم
ساعت ده و دقیقه تعجب کردم دیگه رفتم سر جلسه میبینم شروع شده!!میگه کى گفته صدا میکنم!!!!
کل وقت چهل دقیقه بیشتر نبود!
بعد ورداشته یک سوالى تصحیح کرده و ما که عقب بودیم هیچى نفهمیدیم!!
و واقعا چرا...

نظرات 1 + ارسال نظر
راضیه پنج‌شنبه 22 خرداد 1393 ساعت 16:30 http://bidel74.blogfa.com

:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد