من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

از اتش روى خود اندر دلم اتش زن

عذاب وجدان درسته خیلى تلخه اما نعمتیه!

ادم یه وقتى اشتباهى رو میکنه بعد عذاب وجدان میگیره،واقعا پشیمون میشه،هر دفعه که یادش میاد دلش از کارش ریش میشه!اون وقته که خرد میشه و توبه میکنه.حس خوبیه اون شکستنه!

اما امون از وقتى که ادم از کار اشتباهش عذاب وجدان نگیره!یعنى بگیره اما نه اونجورى عمیق.این عذاب وجدان به خاطر اینه که میدونم کارم اشتباهه اما وقتى توبه مقبول خدا میشه اون حس تنفر نسبت به گناه به وجود میاد.من اون تنفره رو میخوام!فرقى نداره گناه کوچیک هم که باشه!اصلا گناه گناهه دیگه!

چه توبه اى که وقتى به گناهى که کردى فکر کنى و تمام وجودت اتیش نگیره،بدنت نلرزه!

این یعنى اینکه خدا توبه تو نپذیرفته...

خدایا باور کن پشیمونم!

میدونم اشتباه بدى کردم،اما نمیدونم اشتباه بدترم کجا بوده که تو توبه مو قبول نمى کنى!


منم از جان خود بیزار بیزار

                  اگر باشد تو را از بنده آزار