من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

از احوالات اینجانب

سلام به همگى

خوبید انشالله؟!

از احوال ما هم اگر بپرسید،درس ها بسیار سخت میباشد...و ما اصلا چنین انتظارى نداشتیم از همین اول ترم!

اما نمیدونم چرا یکمى عصبى شدم این روزا!زود جوش میارم.مخصوصا که میبینم هروز چهر هاى جدیدى میان سر کلاس و کم کم معلوم میشه که پول و پارتى و...

خدا خودش عاقبتومونو به خیر کنه!!

محیط دانشگاه رو دوست دارم،ادم احساس امنیت میکنه.ترسم از تهران هم یکى ریخته.با یه چندتایى از بچه ها ى شهرستانى هم یه کمى جور شدم اما واقعا تهرانى ها اکثرا سخت میشه تحملشون کرد.مخصوصا که اکثرا پدراشون استادن و خیلى هم پولدار.دوستشون ندارم:(


راستى بچه هاى کلاس با هم دست جمعى گاهى میرن بیرون،به نظرتون برم منم؟!عیب نداره پسرا هم هستند؟!

نظرات 6 + ارسال نظر
پرستو یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 12:40

کم کم به حجم زیاد درسها عادت میکنی، نگران نباش :)
پول و پارتی بازی و فرزند هیئت علمی و ... ورودی ما رو از 90 تا رسوند به 120 تا !!
تهرانی ها ... با اینکه خودم اصالتا تهرانی حساب میشم اما قبول دارم یه سری ها خیلی به تهرانی بودنشون یا پولدار بودن و شغل پدر و مادرشون افتخار میکنن و شهرستانی ها رو آدم حساب نمیکنن !

در مورد سوال آخرت هم با تجربه ای که خودم داشتم به نظرم این اکیپ ها به روحیات تو نمیخوره، اما عضویت تو اکیپ های دانشجویی که فعالیتشون داخل دانشگاهه و در حیطه ی تحقیق و پژوهش و ... است خیلی خوبه، با توجه به اینکه ما بعدا باید تو بیمارستان هم با پسرها همگروهی باشیم و باید یه شناخت نسبی ازشون داشته باشیم، بالاخره باید از یه جایی ارتباط بر قرار کردن با جنس مخالف رو یاد بگیریم، اما نه در هر جایی و تحت هر عنوانی...

عادت میکنم یعنى؟!!!
این گروه هاى پژوهشى تحقیقاتى خیلى خوبه اما من ندیدم تا حالا:)

علی... سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 10:12

سلام
خوشحالم که احساس امنیت می کنی؟
آدم خودش رو در معرض گناه و اشتباه قرار نمی ده.
آخه تو بعضی از محافل (هر چند که خودت خوب باشی) نیاز به نهی از منکر میشه، که اگه نهی کنی دلخوری پیش میاد اگه نکنی به واجبی عمل نکردی.
در مجموع تحمل این جور محافل خیلی سخته.
و در آخر
صلاح مملکت خویش خسروان دانند

سلام على خان
خوبید انشالله؟
اره راستش تهران یه کمى بهتر از اون چیزى بود که فکر میکردم گرچه جوانب احتیاط رو کاملا رعایت میکنم.
اره به نظر خودم هم این محافل از همون نوع میشه!چون دخترانشونو هم خیلى دوست ندارم.

الهام سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 01:26

سلام تازه با وبتون اشنا شدم،یه سوالی برام پیش اومد اخه خودمم دانشجو هستم،اینطور ک فهمیدم دانشجوی تهران هستید،چطور بچه هاتون هنوز وارد دانشگاه نشده باهم اینقدر دوست شدن ک بیرون میرن؟!مخصوصا ک پسرا هم هستن! یعنی مثلا کجاها میرن؟!
واگر نظر منو بعنوان خواننده وبلاگ خواستید؛ بنظرم خوب نیست یا درست نیس! اینو بعنوان یه سال بالایی میگم خدمتتون،مرسی

سلام
خوش اومدید:)
منم نرفتم،اخه واقعا شناختى ندارم ازشون!
ممنون بابت راهنمایى

امیر یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 11:41 http://ngc1980.blogfa.com

+سلام. خوبی؟
+از احوالاتت می پرسما ، نه از درسات!!!
+خوب خانم دکتر قراره دکتر بشی. بایدم سخت باشه. چه انتظاری داری!؟
+جنس خوب همیشه خوبه ، این دکتر چینیها هزاریم بزک کنند و پول بدن و .... جنس خوبی نمیشن. فکر یه لقب پشت اسمشون میاد به اسم دکتر. اما اونی که خوبه ، خوبه. میدونم و مطمئنم که شما کارت درسته و از اون دکتر خوبا میشی.
+یه سوال! شما این ترم فیزیو دارین؟
+ نه بابا ، تهرانیام خوبن. اتفاقا با مرامن. البته که به بچه های طرفای ما نمیرسن ولی خوب ، اونام خوبن :)
+به نظر من که برو. اولا که نوع برخورد دیگران با خودت ، دست خودته. بعدم ، پسرا هم گونه ای از انواع بشرن احتمالا. مثل خانما که خوب و بد دارند ، اینا گونه هم خوب و بد دارند. هم خوبشون رو ببین هم بدشون رو. مطمئنم چند وقت دیگه از اون حرفی که تو پست 2 ماه پیشت زدی کمی متفاوت فکر میکنی. همون پست تاکسی و تیغ و پدر.
باید بشناسی. بخصوص شمایی که برادر نداشتی. لازمه اصلا. ولی چون ممکنه در این جماعت عناصر نامطلوبی هم باشند ، رعایت احتیاط لازمه. همونطور که منم در برخورد با خانمها احتیاط میکنم.
فقط من واکسنم خوردم :))
شما هم برو واکسن میخوری

سلام
احوالات!اهان!خب...بازم درسا زیاده و سخت!ولى خداروشکر خوبم جز اینکه خوابگاه واسه من که از خونه دور نشدم سخته
فیزیو هم میخونیم.اما از بعد عید شروع میشه.یه بخشیىشو این ترم و همینجورى تا ترم پنج.روانشناسى هیلگارد رو هم ترم دو!خلاصه شما حسابى از ما جلوترید
خب پس یه دفعه برم ببینم چى میشه!ببینم خوب هم قاطى شما ابناى بشر هست عایا؟!:)))/شوخى کردما!/
من تهرانى هارو دوست ندارم!...نمیدونم واقعا نظرم عوض میشه یا نه!

راضیه شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 18:20

این جور مشکلاتم هست دیگه ،باید از قبل هم همچین انتظاراتی رو میداشتی!
ولی منم خیلی رو این جور مسائل حساسم ،اینکه با پول کسی تنبلیشو جبران کنه و همین تهرانیی های غیر قابل تحمل مخصوصا!
در مورد بیرون رفتنم ،به نظر من یه بار برو ببین جوش چجوریه ،اگه خوشت اومد بازم برو
اگه دیدی جمعش اونجوری نیست که باید باشه و دوست نداری خوب نرو!
ولی چه بجه های باحالی،از همین ترم اول با هم میرن بیرون!!!!!!!

سلام راضیه جون
والا این تهرانى ها رو مخن!!!!

پزشک فارغ التحصیل شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 16:51

سلام...
به به به سلامتی....
خوبین؟
پزشکی رو باید تو اولاش خیلی سخت گرفت وگرنه سخت میگذره....!
والا نمیدونم....بستگی به خودتون داره....اگه بشه آدم خودش رو سفت بگیره ، فکر نکنم مشکلی پیش بیاید...قضیه با 2 دوتا 4 میشه

سلام
عجب از این ورا دکتر؟!
اره باید سفت بگیرم حتما!
یعنى ما خودمون رو سفت بگیریم مشکلى پیش نمیاد؟!اخه نه که دسته جمعیه یه سرى ها هم قاطیشون هستند که یه کمى زیادى با نمکند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد