تو هر راهى میریم!
پنجاه پنجاه!
احتمال سود که هست!
اما امان!
وقتى حرف خدا میشه
حرف راه خدا میشه
حبیب خدا میشه
یقین طلب میکنیم!
یک قدم بدون یقین جلو نمیریم!
خدایا خودت دستمون رو بگیر!
بشکن این غرور بیجا رو!
پى نوشت١:چند وقتیه زیاد وسایلم رو گم میکنم!همش هم حواسم رو جمع میکنم ها!اما بازم گم میشن!امروز به دلم افتاد که حتما حکمتى توش هست!شاید دور شدم!شاید به خودکار توى دستت وابسته شدم!!!
پى نوشت٢:دلم خیلى گرفته!
گویا فرسخ ها دور از آسمانم!
سحر ها که آسمانى مى شوید،کمى هم براى پرنده شدن ما دعا کنید!
بیا تا جوانم
بده رخ نشانم
که این زندگانی
وفایی ندارد
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا...
این مطلب رو بخونید...
خداوند در این ضیافت به مهمانانش مىگوید هر چه از این "طیّبات" خواستید بردارید؛ هر چه در این ضیافت هست را برای شما آوردماش (از جمله در سوره بقره، آیات ٢٩ و ١٧٢ و نیز جاثیه آیه ١٣)
در "دورى" از چُنین خدایى انسان، ترسان نیست بلکه شرمگین است و این دو بسیار با هم متفاوتاند.
روزگار ما روزگارِ "خداى ارباب" و "انسانِ بَرده" نیست؛ روزگارِ دلبرى و دلبُردگىست! صورتِ دیگرى از وحى را مىتوان دریافت که "انسانِ پیشین" نمىفهمید... دورانِ ما دورانِ "خداى میزبان"، خانهى سلام و "انسانِ مهمان" است...
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمیکند.مرا در آغوش خود بگیر،دلم آرامشی خدایی میخواهد…
انشالله خودش دستمونرو بگیره