من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

تو هر راهى میریم!

پنجاه پنجاه!

احتمال سود که هست!

اما امان!

وقتى حرف خدا میشه

حرف راه خدا میشه

حبیب خدا میشه

یقین طلب میکنیم!

یک قدم بدون یقین جلو نمیریم!

خدایا خودت دستمون رو بگیر!

بشکن این غرور بیجا رو!


پى نوشت١:چند وقتیه زیاد وسایلم رو گم میکنم!همش هم حواسم رو جمع میکنم ها!اما بازم گم میشن!امروز به دلم افتاد که حتما حکمتى توش هست!شاید دور شدم!شاید به خودکار توى  دستت وابسته شدم!!!


پى نوشت٢:دلم خیلى گرفته!

گویا فرسخ ها دور از آسمانم!

سحر ها که آسمانى مى شوید،کمى هم براى پرنده شدن ما دعا کنید!