من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

واى بر ما اگر کامى نگیریم از بهار

در جهت حال گیرى حال بدى که دیروز داشتم و رفع دل تنگى شدید!صبح زود رفتم پیاده روى و نون تازه و پنیر و طالبى هم خریدم و در فضاى ازاد نوش جان کردم!جاتون خالى...

چند تا خانم اومده بودن پارک بهم گفتم وااى چقدر خوبه تو تنهایى انقدر با خودت حال میکنى:)))

نظرات 3 + ارسال نظر
پزشک فارغ التحصیل جمعه 29 فروردین 1393 ساعت 17:23

سلام...
کم نوشته خانم دکتر؟
اوضاع خوبه؟

سلام
کم نوشته؟متوجه منظورتون نشدم دکتر جان.:)
اوضاع هم به لطف خدا،خوبه؛)

میلاد جمعه 29 فروردین 1393 ساعت 10:09 http://milad-anarfarhad.blogsky.com/

چه خوبه که بعضی از ادما لااقل با خودشون حال میکنن
بازم جای شکرش باقیه

فکر کنم زیادن از این ادما!نیستن؟!
خب وقتى ادم تو اطرافیانش کم داره کسى روکه حرف مشترک باهاش داشته باشه مجبوره. تنهایى رو ترجیح بده

محبوبه پنج‌شنبه 28 فروردین 1393 ساعت 11:39 http://nabz.blogfa.com

چقدر خوبه که ما آدمها فقط گاهی خودمونم دوست داشته باشیم...

و چقدر خوبه که ببینم شما هموز اینجا میاى:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد