محرم است و ما زندگى میکنیم
ظهر عاشوراست و ما بهم لبخند میزنیم
زینب ناله میکند و ما اب مینوشیم
چه بر سر ما امده
.
.
.محرم است و ما محرومیم!
گونه هاى من خیس از خردى خودم
روى اشک ریختن براى تو را ندارم
که لایق غمت نیستم
اما
نگذار حسرت شنیدن ناله هاى عاشقانت بر دلم بماند
قسم به شش ماهه ات
گندمت جهنم را هم اگر صبر کند
دورى از بیرق تو را نتواند
یا حسین!دلم براى کربلایت تنگ است آقا!گرچه از حرم عاشقان فقط آرزویش به ما رسیده است
پى نوشت ١:دو تا نذر کردم امسال که اینجا مینویسم که یادم باشه!یکیش نذر آقا على اکبر و دیگرى هم نذر باب الحواءج،قمر بنى هاشم!کلى هم به خودم پیچیدم تا نذر کردم ترسیدم اجابت نشود و دیگر انقدر بلند فریاد نکشم باب الحواءج!
پ.ن٢:به اون اقا هم گفتم،بنده خدا کلى خجالت کشید و عذرخواهى کرد و قول داد مراقب باشد.
پ.ن.٣:امروز دارم میرم چند تا روسرى قواره دار بخرم براى زیر چادر!یا زهرا،خودت دستمو بگیر،خانم جان!
عاشق که باشى و مجبور باشى نگاه کنى که به محبوبت توهین میکنند!
امامت رو مسخره میکنند
اشکتو سرازیر میکنند!
نمیدونى چیکار کنى....
خدا
یادت باشه،چى ازت خواستم!