من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

من پلنگى تنها و پر از حسرت ماه....!

روزمره هاى یک دانشجوى پزشکى.اینجا خود خودمم،حتى اگر نامم گندم نباشد!

بوى عشق

خب عاشق شدن مگه گناهه؟

دست خود آدم که نیست!وقتى میبینیش دلت میریزه!

اصلا رویات میشه روزاى با هم بودن!

نفس کشیدنش!

اره خب

سختى داره!همینه که مرددم میکنه!

من عادت ندارم!با این عشق بزرگ نشدم!نمیدونم جا میزنم یا نه!

نمیدونم چقدر قدم هام محمکه!

همه میگن بذار برى مکه بعد!

اما عاشق طاقت نداره!

اصلا شاید من هیچ وقت نتونستم برم مکه!

من عاشق شدم!

عاشق چادر مشکى مادرم زهرا(س)!

مادر منم میشى خانوم؟

دستمو میگیرى!

میدونى لباس تو رو پوشیدن واسه من خیلى سختى داره!

خودتون شاهد بودید روسرى از سرم کشیدند!

نذار به لباس شما بى حرمتى کنند!

ندار به وقارتون بى حرمتى کنم

دستمو بگیر بانو!

سفارش ما رو پیش خدا بکن