سلام خدا
بله پیامت دریافت شد
هنوز خیلى کوچیکم واسه خواسته هاى بزرگ
هنوز...
هنوز از کوره در میرم واسه چیزاى کوچیک
بله خدا
احتمالا زیادى مغرور شده بودم به ارامشم
زیادى 'من' رو ادم حسابى فرض کرده بودم
ممنون که زدى خرد و خاکشیر کردى
فقط:الان دقیقا باید چیکار کنم خدا؟
سلام اقا
دلم خیلی تنگت شده دوباره
نگو تازه اونجا بودی!
ادم از عشقش،از امامش که سیر نمیشه
اقا دلمو با تک تک زایرای حرمت همراه کردم
کاشکی جای من هم اشک بریزند
اقا انقدر صدات میکنم که به روز جوابمو بشنوم
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
این روزای اخر صفر ادم دلش بدجور میگیره
غربت امام حسن غریب کرده حال و هوای این روزا رو
یادم باشد اگر روزى مادر شدم تمامم را به پاى کودکم نریزم
یادم باشد که همه زندگى ام خلاصه نشود در فرزندانم
که وقتى هم براى خودم داشته باشم
که اهمیت بدهم به سلامتى ام،شادابى ام...
یادم باشد که فرزندانم زندگى خودشان را خواهند داشت پس من هم نباید از زندگى خودم دست بکشم
و تمام این کارها را به خاطر همان فرزندانم انجام دهم
که تا مثل من نیاندیشند که شیره زندگى مادرشان را مثل کرم مکیده اند
که احساس گناه نکنند از رها کردنش
که عذاب نکشند از این به خود اهمیت ندادن هایش
هر چند او بگوید تو بهترین فرزند دنیایى..
چقدر دلم تنگ است
تنگ اسمان پر ستاره...
راه شیرى سبز و صورتى آسمون کویر
یاد شب هاى سرد رصد و طلوع جانانه خورشید
یاد مربى دوست داشتنیمون که نمیدونم چرا انقدر زود پرکشید
یاد اینکه نذاشتند ادامه اش بدم
و یاد اینکه من ادامه اش میدم بالاخره
آسمان مال من است...
ده سال پیش یه چنین روزى رو خوب یادمه
اخبار فورى:زلزله بم
زلزله!مصداقى براى چه زود دیر میشود...
براى دوست داشتن کسانى که آوار ها دورند ازتو
یادم هست چقدر گریه کردم با دیدن دخترکان آواره و اشک هاى پدران خمیده
یادم هست که نمیتوانستم درک کنم که چطور یک روز صبح که بلند شوى هیچ عزیزى باقى نمانده برایت!
یادم هست که چقدر دوست داشتم بروم بم و با بچه هاى تنهاى اونجا دوست شم و براشون کتاب ببرم
یادم هست که بابام گفت اونا الان کتاب نمیخوان
یادم هست که گفت غذا میخوان و اب و دارو
و من گفتم ولى بابا بیشتر از هرچى مامان و باباشونو میخوان
و یادم هست که اشک رو گوشه چشم پدرم دیدم...
نمیدونم الان اون بچه هاى که اون روز دار و ندارشون از دست دادن کجان؟چند بار اون خاطره رو مرور میکنند؟
اما امیدوارم هر جا هستند خدا از پنجره قلبشون سرک بکشه و لبخند به لباشون بنشونه.
فقط خداست که میتونه این غم ده سالشون رو کمى کمرنگ کنه.
دوستت دارم کودک بمى خاطره هایم